فقیر و ثروتمند

جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید:

پشت پنجره را می بینی؟

آدم هایی که می آیند و می روند و گدایی که در خیابان صدقه می گیرد...

بعد آینه ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید:

در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی.

- خودم را می بینم.

- دیگران را نمی بینی!

آینه و پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده اند، شیشه. اما در آینه ، لایه نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی.

این دو شیء شیشه ای را با هم مقایسه کن!

وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت می کند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند.

تنها وقتی ارزش داری، که شجاع باشی و آن پوشش نقره ای را از جلو چشمانت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.

 

مانا خانوم

دوستان گلم سلام

خوبین انشاءالله ؟

قراره پست این دفعه کاملاْ اختصاصی نوشته بشه . در مورده یکی از دوستامه که دیشب از بس غر زد که چرا در مورده من توی وب لاگت چیزی نمی نویسی منم ایندفعه فقط برای اون و از اون می نویسم .

دیشب طبق قرار قبلی که از موقع تغییر شغل بین بچه ها گذاشتیم رفتیم یه کم قدم زدیم کلی خندیدیم (البته بیشترش از مانا بود از بس مزه می پرونه  یه تکه از پیتزاش زیاد اومده بود می گفت خدایا نمی شد حالا فردا ظهر بود ) یه کمم پیتزا خوردیم . مانا هم هی غر زد که چرا از من توی وب لاگت ننوشتی گفتم این دفعه می نویسم کامل هم معرفیش می کنم بلکه . . . .

حالا از دوستای عزیز خواهش می کنم که برای مانا خانوم دعا کنن که یه همکارش توی اداره ازش خوشش بیاد و بیاد خواستگاریش . ما که خیلی دعا کردیم اما انگار طرف خیال ازدواج به سر نداره و همش از ویروسای کامپیوترش از مانا جون می پرسن . فکر کنم به جای اینکه این دوست ما رو به شکل یه دختر خوشکل ببینن به شکل ویروسای کامپیوتری می بینن .  حالا اگر این آقاهه نشد از دوستان عزیز تقاضا مندیم هر کس که در شرف ازدواج بود با تحصیلات عالیه بود خونه شون هم از زرهی بالاتر بود(شیرازی ها می دونن کجا رو می گم ) خوشکل و خوش تیپ بود کارش هم رسمی بود بگه تا به این دوستمون معرفیش کنیم شاید راضی بشه ازدواج کنه . طفلی دختر خیلی خوبیه ها فقط یه کم اخمو هست که هر کی می بینتش پا به فرار می ذاره. یه جواریی این شکلیه . مانا جان چه کار کنم تقصیر خودته که گفتی از منم بنویس منم کامل نوشتم دیگه .

خوب دیگه همین .فعلا خداحافظ