تعطیلات

با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز

امیدوارم که تعطیلات به همه ی شما خوش گذشته باشه . (می دونم که خیلی از تعطیلات گذشته و مزش هم رفته ولی خوب ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س)

چند روز قبل از تعطیلات مجبور شدم مامانم رو ببرم تهران برا یه عمل کوچولوی قلب .که خیلی خسته شدم و روحیه ام حسابی به هم ریخته بود اما این مسافرت چند روزه حسابی حالم رو سر جاش آورد .(دعا برا همه ی مریضا فراموش نشه برا مامان منم دعا کنین که دیگه مشکلی براشون پیش نیاد )

 خیلی خیلی خوش گذشت . هیچ سالی اینقدر خوب نبود . آخه ما هر سال مهمان داشتیم اما امسال خودمونو انداختیم خونه ی خواهر جان عزیز . نمی دونین چه کیفی داشت . یکی جمع بودن همه ی خواهر برادرا دور هم  یکی هم مسئولیت مهمانداری رو نداشتن  حسابی خوش گذشت . جاتون خالی رفتیم شهرستان لامرد که جنوبی ترین شهرستان فارس هست و حدودا ۴۳۰ کیلومتر از شیراز فاصله داره . شهرستان گرم و خشکی هست و تابستونای وحشتناکی داره به خاطر همین گرمای زیاد هیچ صنایع دستی و کشاورزی و دامپروری خاصی هم نداره البته نخلستان دارن و قدیما هر کسی برا خودش توی خونه هاشون دامپروری کوچولویی داشته اما الان دیگه از اون هم خبری نیست و همه ماست و شیر ماشینی رو می خرن . جای دیدنی هم اصلا نداره  البته توی فصل بهار کوه و صحرای قشنگی داره که امسال به خاطر نباریدن بارون از اونم خبری نبود . حالا حتما می گین با این اوصاف شما برا چی پا شدین این همه راه رفتین اونجا . هیچی فقط خواستیم یه مسافرت رفته باشیم .(ولی خدائیش خوش گذشت ) البته یه شب رفتیم یکی از بندرهای اطراف که نزدیک عسلویه بود و چادر زدیم و حسابی خوش گذشت . من همیشه از اینکه توی طبیعت چادر بزنیم وشب رو اونجا باشیم لذت می برم . اون شب هم یکی از بهترین شبای زندگیم بود تا کلی از شب گذشته کنار دریا نشستیم و لذت بردیم . بچه ها هم یه قلاب دستشون بود که ماهی بگیرن اما دریغ از یه بچه ماهی  ما هم کلی بهشون خندیدم (البته بچه ها که می گم داداش بزرگ و زن داداشم بودنا)

بعد هم که برگشتم سر کار و مشغول کار و زندگی روزمره .

خوب ایشالله که به همه ی شما ها هم خیلی خوش گذشته باشه و سال خوبی داشته باشین .

(به مناسبت نو شدن سال منم قالب وب لاگم رو نو کردم ) 

موفق باشین

یا حق